رفتی برادرت تنهاتر شد

رفتی مجیب عالم مضطر شد

 

در دل نخلستان تا که علم افتاد

خواهرمان زینب بین حرم افتاد

 

زجر شنیدن هلهله ها را

آتش خنده ی حرمله ها را

خواهرمان دیده

 

به که من گویم دردم | بی تو باید برگردم.

ای نخل خشک خونین دستت کو؟

ای ماه ام البنین دستت کو ؟

 

بی تو تک و تنها، در دل این دشتم

در پی دست تو روی زمین گشتم

 

لحظه ی دیدن مشک دریده

فذق شکسته و دست بریده

قامت من خم شد

 

کمرم را خم کردی | به لبم جان آوردی.

 

 

مشک را آوردی تا پای جانت

با دست و با کتف و با دندانت

 

این چه بلایی بود بر سرمان آمد

بهر تسلایش مادرمان آمد.

 

رفتی و تشنه تر از همه بودی

تشنه ی دیدن فاطمه بودی

فاطمه هم آمد

 


مدینه اَلا عاشقان را وطن

هرچه داریم همه از کَرَمِ فاطمه است

کالای حب فاطمه را مشتری خداست

  ,رفتی ,آمد ,تو ,ی ,تنهاتر ,و با ,  رفتی ,ی دیدن ,ها را ,تنهاتر شد ,رفتی برادرت تنهاتر

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

After the Storm داستان های من بهترین سایت مقایسه کالاهای دیجیتال عروس هلندی ---- 09109810130 مقالات ارایشی daroshenasiB City of Butterflies یواشکی ATRIN FC آموزش گیتار ,بهترین آکورد های گیتار